مصاحبه

مصاحبه با دکتر کسری جاجرمی | دانشجوی سال 6 پزشکی گیلان

مصاحبه با دکتر کسری جاجرمی

سلام به همه گاماسی های عزیز امیدوارم حال دل همگیتون عالی باشه! خب امروز اومدیم با یه مصاحبه خفن و متفاوت با کسری جاجرمی عزیز که دانشجوی سال ۶ پزشکی گیلان هستن. مصاحبه ای که به تو شروع از صفر حسابی قراره کمک کنه، تویی که می‌ترسی و میگی دیره و فکر میکنی خیلی عقبی.

+ اقای دکتر لطف میکنین اول یه معرفی از خودتون داشته باشین.

_ کسری جاجرمی هستم مشاور ارشد تیم گاماس ۲۰ دانشجوی پزشکی گیلان. کنکوری سال ۹۶ بودم ولی یک سال پشت کنکور موندم و سال ۹۷ دوباره کنکور دادم و ورودی بهمن ۹۷ هستم.

+ خب شما سال اول فکر می‌کردین قبول میشین اما توی مصاحبه درواقع قبول نشدین یه توضیحی بهمون میدین ببینیم چه اتفاقی براتون افتاد.

_ خب سال اولی که من کنکور دادم سال ۹۶ مطالعه خیلی خوبی داشتم. همه مطالب رو قشنگ مطالعه کردم، تست خوبی هم داشتم ولی دوران جمع بندی که شد خیلی سردرگم بودم ولی همیشه یه حسی داشتم که فکر میکردم خودم میدونم باید چیکار کنم، فکر میکردم بدون مشاور میتونم همه چیز رو ببرم جلو و سال اول واقعا همین کارو کردم، بدون مشاور کار رو بردم جلو ولی واقعا جمع بندیم ضعیف بود و همین باعث شد رتبم ۳۸۰۰ منطقه دو بشه. من علاقه خیلی زیادی به پزشکی داشتم و همیشه از بچگی تنها فکرم این بوده که بتونم خودم رو به پزشکی برسونم و همین باعث شده بود موقع انتخاب رشته به تنها چیزی که فکر کنم پزشکی باشه. حتی عموی من خودش استاد دانشگاه بود و پیگیر کارهای من بود همیشه، میومد به من میگفت که میخوای چیکار کنی برای انتخاب رشتت و من همیشه میگفتم که آقا من فقط پزشکی میخوام. میگفت خب حالا اگر سال دیگه نشه چی؟! حالا رتبت هم بد نیست انتخاب کن رشته های دیگه رو و بهشون فکر کن ولی واقعا هدف من پزشکی بود و هیچ چیز دیگه‌ای نمی‌خواستم. همین هم باعث شد توی انتخاب رشته ای که می‌خواستم سال ۹۶ انجام بدم تمام کدرشته‌های پزشکی رو بزنم، حالا چه با مصاحبه چه بدون مصاحبه، همه رو انتخاب کردم و پزشکی ارتش قبول شدم با مصاحبه. خب حس خوبی بود. اولش خوشحال بودم، رفتم مصاحبه و کارهای مصاحبم رو کامل انجام دادم. معایناتشو کامل پیش بردم، مصاحبه تموم شد و منتظر نتیجه موندم و دیگه طی اون مدت فکر میکردم قبول میشم چون مصاحبه خوبی بود و فکر میکردم واقعا بتونم نتیجه خوبی بیارم. در انتها نیمه بهمن یادمه ۱۴ بهمن یا ۱۵ بهمن بود، نتیجه اعلام شد و من دیدم قبول نشدم. همون روز تصمیم گرفتم که دوباره شروع کنم به خوندن و واقعاً هم از همون شب من شروع کردم. یادمه ظهر ساعت ۱ ، ۲ ظهر بود من نتیجه رو دیدم و ساعت ۵ بعد از ظهر بود که دیگه من داشتم کتابام رو آماده می‌کردم برای استارت زدن کارم. شروع کردم و سال دوم تقریبا فقط چهار ماه فرصت داشتم و طی این چهار ماه سعی کردم که مطالعاتم رو پیش ببرم و بتونم مشکلاتم رو پیدا کنم و روی مشکلاتم بیشتر سرمایه گذاری کنم. به انتهاش که رسید دیگه نمی‌خواستم ریسک بکنم و دیگه نمی‌خواستم مشکلی که سال قبل برای من پیش اومده امسال دوباره تکرار بشه، برای همین دیگه تصمیم گرفتم برای دوران جمع بندیم حتما مشاور داشته باشم و واقعاً می‌تونم بگم مشاور توی دوران جمع بندی من رو نجات داد.

+ الان من دو تا سوال برام پیش اومد. یکی اینکه برای بچه‌هایی که الان تازه ما مهر ماهیم و شروع کردن و میگن ما نمی‌رسیم، دیره، نمی‌شه، کسی بوده مهر شروع کنه برسه؟ شما توی چهار ماه فرصت داشتین. من اصلا نمیگم تو رو خدا بذارین اسفند و بهمن شروع کنید چون ایشون هیچ راه حلی نداشته و مجبور شده اون موقع شروع کنه. برای بچه‌هایی که الان مهر رو شروع کردن ولی میگن ما نمی‌رسیم، یه چیزی بهشون بگین، یه امیدی، یه انگیزه‌ای، یه صحبت منطقی که واقعاً این فرصته وجود داره و شما می رسید.

_ خب من بخوام کلی راجع به این موضوع بهتون بگم؛ نظر من اینه که شما وقتی به هدفی که داری ایمان داشته باشی، حاضری برای رسیدن بهش واقعاً بجنگی. وقتی آدم میخواد جنگنده درس بخونه یعنی چی؟ یعنی اینکه من حاضرم دلسوزی بکنم برای درس خوندنم. حاضرم مشکلاتی که دارم رو با جون و دل برم پیداشون کنم و روشون سرمایه گذاری کنم. هرچقدر تایم دارم تمام خودمو میزارم. بااین وجود چرا نشه؟! وقتی تمام خودش رو استفاده کنه می‌تونه با یه مسیر درست، روی جاهای خوب تایم بزاره. یعنی اولویت بندی درست حسابی داشته باشه. خب من کاری که انجام دادم توی استارت سال دومم چی بود؟! اومدم اولویت بندی کردم که نقاط ضعف من چی مواردی هستن؟ اول بشناسم نقاط ضعفم رو. مثلاً من توی یه سری مباحث نقاط ضعف مطالعاتی داشتم و بقیه درس هارو میگفتم یکم شرایطشون بهتره، جز نقاط قوت من حساب میشن. نقطه ضعف بعدی من چی بود؟ آزمون دادن من بود. این ضعفم رو هم پیدا کردم و اومدم شروع کردم به آزمون دادن و ازمون رو منظم گذاشتم داخل برنامم و حتی مشکل آزمون دادن من که مدیریت زمان بود همیشه، اومدم دنبال راهکار براش گشتم. و دقیقا به همین شکل اومدم مشکلاتم رو پیدا کردم و اولویت بندیشون کردم و شروع کردم راهکاری که به نظرم درست می‌رسید رو اجرا کردم و تونستم خودم رو توی اون چهار ماه برسونم. چون رو نقاط ضعفم تایم گذاشتم و نقاط ضعفم رو تقویت کردم و نقاط قوتی که داشتم رو سعی کردم با یه تایم منطقی، نه اینکه دیگه زیاده روی کنم، چون بالاخره نقاط قوت من بودن و من هم اومدم با یه تایم منطقی گذاشتن مدیریتشون کردم که اونهاهم، هم مرور بشن، هم تست ازشون کار بشه. ولی هدفم این بود بیشتر تایمم رو هدفمند کار کنم. اینکه بدونم مشکل چیه و برم مشکلم رو پیدا کنم و حلش کنم. حتی توی سه ماه هم من میتونم بگم این کار شدنیه، فقط باید چه اتفاقی بیفته؟ باید بدونی داری چیکار می‌کنی. نباید تایمت رو الکی از دست بدی. لحظه‌ لحظه اش مهم میشه و شما برای لحظه به لحظه اش باید برنامه ریزی داشته باشی. جنگنده باشی. دلسوزی داشته باشی برای هدفی که می‌خوای بدست بیاری. و دیگه کاری که می‌کنی رو به نحو احسنت، به این شکل میتونی با کیفیت بالا جلو ببری.

+ حالا یه نکته من می‌خوام راجع به بچه‌های شروع از صفری که حالا الان دارن استارت می‌زنن بگم و یه نکته‌ای راجع به اهمیت مشاور. شما دیگه تایم ندارید که بخواید آزمون و خطا کنید. تایم آزمون و خطا تابستون بوده و گذشته. الان وقتشه که یه نفر کنارتون باشه که دقیقا مسیر رو بشناسه و دقیقا نقطه ضعف‌های شما رو خیلی سریع بتونه پیدا کنه، نقطه قوت‌های شما رو هم همینطور و روی اون ها کار کنه چون دیگه وقت آزمون و خطا که حالا این مسیر رو برم یا اون مسیر رو برم نداریم.

_ من خودم یک سال زمان از دست دادم سر آزمون و خطا کردن که سال دوم تونستم این کارو بکنم وگرنه سال اول اگر مشاور داشتم همون سال اول قطعاً تموم شده بود، یعنی میتونستم هدفم رو بدست بیارم. فکر میکردم بلدم، فکر میکردم همه مسیر رو میشناسم و دائما داشتم آزمون و خطا میکردم تا به نتیجه برسم ولی متاسفانه نتیجه نداد سال اول.

+ بله الان دیگه زمان ازمون و خطا تموم شده و بچهایی که شروع از صفرن سریعاً باید یک نفر رو کنارشون داشته باشن که خودش این مسیرو رفته، چند نفر رو برده، رسونده و حواسش هست و کاملا راه و چاه و چاله چوله‌های این مسیر رو می‌شناسه، می‌دونه کجا باید سرعتت رو بیشتر کنی، کجا باید سرعتت رو کمتر کنی. حواست به چی باید باشه، کجا تست بزنی، کجا تحلیل کنی، کجا حواست به چی باشه، کجا چیکار باید بکنی، چیکار نباید بکنی که دیگه درواقع اون شخص این آزمون و خطا رو از شما بگیره، یعنی صرفاً مسیر درست و لقمهِ جویده شدهِ آماده رو بذاره دهن شما و شما نخواید وقت اضافی صرف بکنین.

+ اگر نکته پایانی دارین برای بچها درخدمتتون هستیم.

_ بچه ها ببینید کنکور یک مسیر طولانیه و مسری هست که شما باید در کنار اینکه همه شرایط مطالعاتی رو می‌چینید برای خودتون، بتونید یک همراهی هم داشته باشید که این همراه نه فقط جنبه مسیر دادن باشه، این همراه کسی باشه که خودش بالاخره این مسیر رو رفته. کسیه که خودش تجربه‌ای داره که اون تجربه میتونه باعث بشه شما مشکلاتتون رو راحت‌تر مدیریت کنید و این باعث میشه که شما آرامش خاطر داشته باشید و وقتی آرامش خاطر دارید کیفیت مطالعتون میره بالا و دیگه دغدغه برنامه رو ندارین، دیگه دغدغه این رو ندارین که آیا به آزمون میرسین یا نه و…. و این میشه یک برنامه‌ریزی درست که شما فقط فوکوس می‌کنید روی برنامه ریزی که بهتون داده شده و اینجوری خیلی راحت تر میتونید به هدفتون برسید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *